آستان مقدس امامزاده صالح (علیه السلام) تجریش
آستان مقدس امامزاده صالح (علیه السلام)
امامزاده صالح میان زیارتگاههای تهران، جزء چند امامزادهای است که همواره بیشترین زائر را به درگاه خود میخواند.
نام آرامگاهی در محله تجریش تهران است.این آرامگاه را منسوب به صالح پسر امام موسی کاظم (ع) میدانند. صحن و حیاط این بقعه گورستان عمومی بود و در بیست سال اخیر اثر گورها را از بین بردهاند و فقط تعداد محدودی از سنگ قبرها را باقی گذاشتهاند.
به گزارش گروه وب گردی خبرگزاری صدا و سیما، حضرت صالح ابن موسی الکاظم (علیه السلام) فرزند هفتمین پیشوای شیعیان جهان حضرت امام موسی کاظم (علیه السلام) است. به استناد کتب: ریاض الانساب، کنز الانساب، حیاة الامام موسی بن جعفر (علیه السلام)، مراقد المعارف، ناسخ التواریخ، انوار المشعشعین، منتخب التواریخ، آثار تاریخی تهران، جغرافیای تاریخی شمیران و بسیاری دیگر از کتب تاریخی و بنا بر قول مشهور، امامزاده صالح (علیه السلام) فرزند بلافصل امام هفتم شیعیان حضرت امام موسی الکاظم (علیه السلام) و برادر امام علی ابن موسی الرضا (علیه السلام) به شمار میرود و از جمله سادات عالی رتبه و از امامزادگان صحیح النسبی است که بعد از شنیدن خبر ولیعهدی امام رضا (علیه السلام) ودر اواخر قرن دوم از عراق به سمت ایران کوچ میکند و از سمت کَره رود رو به ولایت شمیران نهاد و، چون به موضع تجریش رسید در باغ گلشن زیر درخت چنار بزرگی نزدیک چشمه ساری ایشان را به شهادت رساندند و پیکر پاکش در قریه تجریش و کنارهمان چنار کهنسال به خاک سپرده شد.
درباره امامزاده صالح میگویند که وی تحت تعقیب حسن نامی از پل کَرَخ یا کرج امروزی بود. تعقیب کننده بالأخره وی را در باغ جنت گلشن زیر چنار بزرگ نزدیک چشمه ساری گرفتار کرده وی را شهید میکند.اهالی محل به احترام انتساب وی به ائمه، برای وی مرقد و بارگاهی میسازند که در طول زمان منشأ خیر و برکت برای اهالی این منطقه گردید.
امامزاده صالح میان زیازتگاههای تهران، جزء چند امامزادهای است که همواره بیشترین زائر را به درگاه خود میخواند. علمای رجال قدیم نام او را در کتب «هود» ذکر کرده اند. سید مرتضی علم الهدی رازی مینویسد: «امام موسی بن جعفر (علیه السلام) دارای فرزندان زیادی بوده اند. یکی از آنان صالح ابن موسی الکاظم (علیه السلام) است که در اواخر قرن دوم از عراق به سمت ایران کوچ میکند. گویا شخصی به نام حسن بهبهانی در پل کرخ، که امروز به کرج مشهور است در تعقیب امامزاده بوده و چون خدای تعالی درجه شهادت برای ایشان نوشته بود، در باغ جنت گلشن، زیر درخت چنار بزرگی نزدیک چشمه ساری ایشان را به شهادت میرسانند.»
آستان مقدس امامزاده صالح (علیه السلام)
پنجم ذیقعده را به عنوان روز بزرگداشت امامزاده صالح بن موسی (ع) نامگذاری کرده اند.
وقتی اشک ها مشکل گشا می شوند
حسن حبیبی درکه ای که از قدیمی های شمیران است و خانواده اش نسل در نسل اهل شمیران بوده اند ارادت خاصی به صالح ابن موسی الکاظم علیه السلام دارد و معتقد است: مهرنوکری آقا به پیشانی اش زده شده .
حبیبی که از کودکی به آستان مقدس امامزاده صالح می آمده کرامات بیشماری از ایشان دیده است، اما موردی که هنوز هم با یادآوری آن اشک هایش سرازیر می شود مربوط به مشکلی است که چندین سال قبل برایش پیش آمد. او می گوید:
مشکلی مالی شدیدی پیدا کرده بودم و آه در بساط نداشتم از طرفی هم بدهکار بودم و باید بدهی ام را می پرداختم، چند بار از طلبکارم مهلت گرفتم و باز پول جور نشد. تا این که یک روز چهارشنبه به طلبکارم قول دادم شنبه صبح اول وقت پول را پرداخت کنم، تا روز جمعه هیچ خبری نشد، من بلند شدم لباس پوشیدم و به خانمم گفتم که می روم زیارت، وقتی از خانه بیرون می آمدم فقط 470تومان پول داشتم با دل شکسته ولی امیدوار به حرم حضرت صالح ابن موسی الکاظم علیه السلام آمدم.
حدود اذان ظهر بود که رسیدم. نماز خواندم و بعد هم نماز حضرت موسی ابن جعفر علیهماالسلام را خواندم و با زبان خودمانی شروع کردم به راز و نیاز، و مشکلم را گفتم و به آقا عرض کردم که برای شنبه صبح اول وقت قول داده ام، شما به من کمک کن که مشکلم حل شود و بتوانم سر قولم بمانم .
وقتی از حرم می آمدم بیرون بسیار سبک شده بودم و آرامش عجیبی داشتم. به خانه آمدم و ساعت 12شب یکی از آشنایانی که من به هیچ عنوان مشکل مالی ام را با او در میان نگذاشته بودم، تلفن کرد و گفت: شما پول احتیاج داشتی چرا به من نگفتی؟ من یک مبلغی پول دارم اگر بیشتر لازم داری بگو .
وقتی این خبر را به من داد خیلی منقلب شدم، گفتم: آقاجان ما از کرم شما خیلی شنیده ایم، خیلی دیده ایم، و حالا هم با تمام وجودحس کردیم. من به شما گفتم شنبه اول وقت و شما در اولین ساعات صبح شنبه پول را به من رساندید.
حبیبی در حالی که اشک می ریخت گفت: افتخار بالاتر از این می شود که اربابی صدای نوکرش را بشنود.
حدود سال 60 چند وقتی بود که قسمت نشده بود بروم مشهد زیارت آقا علی ابن موسی الرضا، مغازه یکی از دوستانم بودم ،پیرمردی آمد آنجا و من این مسئله را عنوان کردم، پیرمرد گفت: سوار ماشین شو، برو تجریش و آن جا به آقا صالح ابن موسی بگو که از برادرشان بخواهند تو را بطلبد. بنده هم همان کار را کردم و آمدم پابوس امامزاده صالح . آن سال دو بار قسمت شد که به مشهد بروم.
نوع مطلب :حضرت امام موسی کاظم (ع) ،تهران ،